دفترتحکیم وحدت در هفت پرده
۱۳۹۲ آذر ۱۴, پنجشنبهتحلیل جنبش دانشجویی ایران در سالهای بعد از انقلاب، بدون توجه به نقش دفتر تحکیم وحدت امکانپذیر نیست. در این سالها اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور یا همان دفتر تحکیم وحدت تقریبا مهمترین سازمان دانشجویی در سطح ملی بوده که فراز و نشیبهای خاص خود را داشته است. در برخی سالها، متحد تمام عیار حکومت برآمده از انقلاب سال ۵۷ بوده، زمانی همراه یک جناح از حاکمیت یعنی اصلاحطلبان شده و روزگاری منتقد تمامی قدرت.
فرا رسیدن شصتمین سالگرد شانزدهم آذر یا روز دانشجو بهانهای است برای بررسی دقیق تر عملکرد تحکیم وحدت و تحولات درونی آن که میتواند تصویری بهتر از جنبش دانشجویی در سالهای بعد از انقلاب بدهد.
پیشینه تاسیس انجمنهای اسلامی به سالهای دهه بیست برمیگردد. زمانی که دانشجویان مذهبی در اقلیت بودند و برای پیگیری اهدافی چون اصلاح اندیشه دینی، پالایش دین از خرافات و مقابله با نفوذ حزب توده در دانشگاه، اقدام به راهاندازی انجمن اسلامی کردند. این دانشجویان ارتباط خوبی با اساتیدی چون مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و روحانی نواندیشی چون آیت الله طالقانی داشتند و مسجد هدایت نیز یکی از پایگاههای آنها بود. انجمن اسلامی در آن دوره نقش سیاسی چندانی نداشت و حضور دانشجویان مذهبی در سیاست، بیشتر در اتحاد با دانشجویان نزدیک به جبهه ملی و حمایت از دکتر مصدق نمود داشت. انجمنهای اسلامی پیش از انقلاب تحولاتی را پشت سر گذاشتند که موضوع این یادداشت نیست. در اینجا در هفت پرده به بررسی نقش اتحادیه انجمنهای اسلامی یا دفترتحکیم وحدت در سالهای بعد از انقلاب میپردازیم.
پرده اول (سالهای ۱۳۵۸ تا ۶۱): مریدان آیتالله
با پیروزی انقلاب، دانشگاههای کشور به محلی برای فعالیت سیاسی گروههای مختلف تبدیل شده بود. در خلا قدرت ایجاد شده پس از انقلاب، جنگ قدرت میان هواداران آیت الله خمینی موسوم به خط امام و گروههای دیگر مانند مجاهدین خلق، چریکهای فدایی، ملیگرایان و لیبرالها برقرار بود و دامنه این جدال به دانشگاه هم کشیده شده بود. انجمنهای اسلامی در این زمان پایگاه دانشجویی هواداران آیت الله خمینی بودند. دانشجویانی که در شهریور ۵۸ در دیدار با آیتالله خمینی از زبان وی شنیدند "بروید تحکیم وحدت کنید" و نام اتحادیه خود را دفترتحکیم وحدت گذاشتند.
با این حال تحکیم از همان روزهای نخست، شکلی از تکثر درونی را تجربه کرد و هیچگاه وحدت مطلوب آیتالله را به چشم ندید. نخستین اختلاف بر سر اشغال سفارت آمریکا رخ داد که کسانی چون ابراهیم اصغرزاده و محسن میردامادی در شورای مرکزی از آن دفاع میکردند و در سوی دیگر محمود احمدینژاد اولویت را به اشغال سفارت شوروی میداد. اینگونه شد که در نهایت بخشی از این دانشجویان نه با عنوان تحکیم که با اسم دانشجویان خط امام به سفارت حمله کردند و دیپلماتها را به گروگان گرفتند و جناح دیگر، کارگزاران انقلاب فرهنگی شدند تا دانشگاه را از دانشجویان و اساتید دگراندیش و مخالف، پاکسازی کنند. دفترتحکیم وحدت در این سالها در جدال قدرت، شاخه دانشجویی روحانیونی بود که به دنبال قدرت انحصاری بودند و سرانجام از این منازعه سخت، پیروز بیرون آمدند.
پرده دوم (سالهای ۱۳۶۱ تا ۶۸) : تحکیم حکومت در دانشگاه
بازگشایی دانشگاهها در سال ۱۳۶۱ در شرایطی صورت گرفت که دیگر از شور و هیجان روزهای اول انقلاب خبری نبود. گروههای مخالف سرکوب شده بودند و اعضای آنها یا اعدام شده یا زندانی بودند و یا کشور را ترک کرده بودند. تنها صدایی که در دانشگاه شنیده میشد صدای بلند حاکمیت مستقر بود. تحکیم وحدت شکل سازمانی شبه دولتی را پیدا کرده بود که ماموریت داشت سیاستهای حکومت را در دانشگاه پیگیری کند. اعضای آن در دانشگاه به دختران دانشجو در مورد مساله حجاب تذکر میدادند و روحانیون را برای سخنرانی دعوت میکردند. حتی سازمانهای دولتی برای استخدام افراد از انجمنها در مورد پیشینه فرد استعلام میکردند و تایید انجمن اسلامی برای عبور از مرحله گزینش ضروری بود.
جنگ ایران و عراق مهمترین مساله کشور شده بود و انجمنهای اسلامی، ستادهای اعزام دانشجویان به جبهههای جنگ را تشکیل داده بودند. از سوی دیگر تحکیمیها در میان دو جناح حاکمیت به جناح چپ نزدیکتر شده بودند و در انتخابات مجلس دوم و سوم با آنها لیست مشترک دادند. برخی از فاتحان سفارت آمریکا تا سطح استاندار و معاون وزیر بالا رفته بودند و حتی از میان نسل اولیها کسانی چون اصغرزاده به نمایندگی مجلس رسیدند. این پرده را میتوان ماه عسل قدرت و تحکیمیها دانست؛ ماه عسلی که با درگذشت آیت الله خمینی پایان یافت.
پرده سوم (سالهای ۱۳۶۸ تا ۷۳) : رکود در فراق آیتالله
درگذشت آیتالله خمینی و جانشینی آیتالله خامنهای نه تنها جناح چپ حکومت را به محاق برد؛ بلکه به عصر یکهتازی دفترتحکیم وحدت در فضای دانشگاه نیز پایان داد. جناح راست حکومت مدتها بود که از نداشتن جریانی همسو با خود در دانشگاه ناخرسند بود و حتی تلاش کرده بود تا گروههایی نزدیک به خود ایجاد کند. به طور مثال مهندس حشمتالله طبرزدی با انشعابی از دل تحکیم، انجمنهای اسلامی دانشجویی را تشکیل داده بود. اما آنها نیز به سرعت تغییر رفتار دادند و نه تنها منتقد جناح راست که به مرور مخالف حکومت شدند. جامعه اسلامی هم که با همین هدف تاسیس شده بود هیچ گاه نتوانسته بود گستردگی و اهمیت تحکیم وحدت را پیدا کند و به همین دلیل تنها راه برای جناح راست، کاستن از قدرت رقیب بود.
راستیها همزمان با رهبری آیتالله خامنهای، رقیب درون حکومتی خود را از جایگاههای مهمی چون قوه قضاییه و دولت دور کردند و حتی با رد صلاحیت گسترده چپیها راه را بر حضور آنان در مجلس چهارم نیز بستند. در همین سالها بود که دفترتحکیم وحدت هم به رکودی چندساله فرو رفت. ساختمان این سازمان دانشجویی توقیف شد و برای اولین بار در سال ۱۳۷۰ برخی از اعضای انجمنهای اسلامی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شدند.
مجموعه این عوامل باعث شد که دانشجویان عضو این تشکل، دست از اندیشه دفاع مطلق از حکومت بکشند. انتقادات پررنگ از دولت هاشمی و به ویژه سیاستهای اقتصادی وی در دستور کار قرار گرفت و حتی انتقادات کمرنگی از رهبری انجام شد. تحکیمیها که دیگر به شکل سابق از رانت حکومتی برخوردار نبودند، دچار سردرگمی شده بودند. شاید آنها در دوران رکود خود فرصتی یافتند تا گذشته را با دقت بیشتری مرور کنند و راهی برای آینده بسازند.
پرده چهارم (سالهای ۱۳۷۳ تا ۷۵) : فصل پوست اندازی
از سال ۷۳ به بعد ورود نسل جدید به دانشگاهها و انجمنهای اسلامی باعث شد تا گرایشهای مدرنتر درون این تشکل رشد کنند. آموزههای عبدالکریم سروش نوعی چرخش از اسلام فقاهتی به اندیشه روشنفکری دینی را گسترش داد. دانشجویان تحکیمی دیگر اقبال چندانی به آرای مطهری نداشتند و حتی درباره باور خود به شریعتی و قرائت انقلابی او از اسلام هم دچار تردید شده بودند. نه تنها نسلهای جدید دچار دگردیسی شدند، حتی موسسان دفتر تحکیم وحدت نیز تغییر کردند و دیگر مانند روزهای اول انقلاب نبودند. تحکیمیها که دیگر پشتوانه قدرت را نداشتند تلاش کردند تا با تکیه بر هویت دانشجویی خود از آرای دموکراتیک دانشجویان مشروعیت بگیرند. برخی دانشگاهها مانند صنعتی امیرکبیر در این زمینه پیشتاز بودند و برای نخستین بار درهای انتخابات شورای مرکزی خود را به روی همه دانشجویان دانشگاه باز کردند. اقبال دانشجویان نفس گرمی بود که معجزه کرد تا پیکر نیمه جان تحکیم وحدت دوباره زنده شود.
پرده پنجم (سالهای ۱۳۷۵ تا ۸۰) : حامیان پرشور خاتمی
سال ۷۵ سال اوج گیری دوباره اتحادیه انجمنهای اسلامی بود. جناح چپ یا همان خط امامیها عزم خود را جزم کرده بودند تا بعد از چند سال کناره گیری در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم شرکت کنند. البته آنها امید چندانی به پیروزی نداشتند و تنها میخواستند به شکل اقلیتی قدرتمند دوباره خود را سازماندهی کنند. تحکیمیها در این مسیر پیشگام شدند و ابتدا از مهندس میرحسین موسوی برای کاندیداتوری دعوت کردند. با امتناع مهندس موسوی، شورای مرکزی وقت اتحادیه سراغ سید محمد خاتمی رفت که آن روزها در گوشه کتابخانه ملی مهجور افتاده بود. رایزنیها برای حضور خاتمی آغاز شد و او سرانجام در جمع تحکیمیها اعلام کاندیداتوری کرد. نخستین برنامه انتخاباتی خاتمی در دانشگاه صنعتی شریف و به میزبانی انجمن این دانشگاه با استقبال پرشور دانشجویان روبرو شد و تحکیم نقش ستاد دانشجویی خاتمی را بر عهده گرفت. موج آفرینی دانشجویان در فرصتی کوتاه فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد تا خاتمی پیروز دوم خرداد باشد.
تحکیمیها که با این پیروزی اعتبار اجتماعی بالایی کسب کرده بودند، تبدیل به نیروی خطشکن اصلاحات شدند. استراتژی فشار از پایین و چانه زنی از بالای چپیها که حالا اصلاح طلب نام گرفته بودند نیاز به نیرویی در بدنه اجتماع داشت. دانشجویان همان نیرو بودند و با برنامههای پرشور خود در دانشگاه، خط قرمزهای حاکمیت را به عقب میراندند تا اصلاح طلبان، مواضع قدرت را سنگر به سنگر فتح کنند. اقتدارگرایان در اندیشه طرحی بودند تا موتور محرک اصلاحات را خاموش کنند و فاجعه حمله به کوی دانشگاه در این شرایط رخ داد. اعتراضات چند روزه دانشجویان با سرکوب شدید حکومت روبرو شد و عدم همراهی خاتمی با معترضان، سبب دلخوری دانشجویان شد.
از سوی دیگر تحکیم وحدت به شکل یک حزب سیاسی در آمده بود و حتی برای انتخابات شوراها و مجلس، کاندیدای اختصاصی معرفی میکرد. این مساله موجب شد تا منازعات سهم خواهانه در درون تحکیم بالا بگیرد. در دسته بندی درونی تحکیم وحدت نیز طیف مدرن روزبه روز قدرت بیشتری میگرفت و سنتیها از تحولات دانشگاه جا مانده بودند. نیروهای امنیتی و بیت رهبری هم که قدرت زیاد تحکیم را به ضرر خود میدیدند بر آتش اختلافات داخلی دمیدند و تلاش کردند با فرستادن نیروهای نفوذی به درون تحکیم و فشارهای امنیتی آن را مهار کنند. اختلافات سیاسی واقعی نیز در درون مجموعه وجود داشت و گروهی خواهان عبور از خاتمی و نقد همه جانبه قدرت بودند و عدهای دیگر میخواستند پشت سر خاتمی و کنار اصلاح طلبان بمانند. سرانجام انشعابی در اتحادیه صورت گرفت و در سال ۱۳۸۰ یک گروه در دانشگاه شیراز و گروه دیگر در دانشگاه علامه طباطبایی انتخابات شورای مرکزی برگزار کردند. منتخبان اولی به طیف شیراز و منتخبان دومی به طیف علامه دفترتحکیم وحدت معروف شدند.
پرده ششم (سالهای ۱۳۸۰ تا ۸۴) : عبور از خاتمی تا تحریم
اگرچه بررسیهای وزارت علوم نشان میداد که بیش از ۹۰ درصد انجمنهای اسلامی، طیف علامه را به عنوان دفترتحکیم وحدت قبول دارند؛ اما وزارت علوم زیر فشار دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها هر دو طیف را به رسمیت شناخت. طیف شیراز در سالهای بعد تا آنجا پیش رفت که در زمره حامیان احمدی نژاد قرار گرفت و حتی در پی وقایع جنبش سبز خواهان اعدام موسوی و کروبی شد. طیف علامه اما از این به بعد تبدیل به سازمان اصلی دانشجویان منتقد شد و در این دوره تلاش کرد تا به نقد همه جانبه قدرت از جمله اصلاح طلبان دست بزند. نسل جدید تحکیمیها خواهان گذار به دموکراسی بودند و برای اولین بار از مفاهیمی چون حقوق بشر دفاع میکردند.
ایده دوری از قدرت و دیدهبانی جامعه مدنی با استقبال انجمنهای اسلامی روبرو شده بود و کار به جایی رسید که سرانجام دفترتحکیم وحدت از جبهه دوم خرداد خارج شد. تحکیمیها خواهان ایستادگی خاتمی بر حقوق بنیادی مردم بودند و از عقب نشینیهای پی در پی اصلاح طلبان گله داشتند. تحکیم این بار تلاش میکرد برخلاف دوره قبلی یک جریان آرمانخواه دانشجویی باقی بماند و تبدیل به حزب سیاسی و پلکان صعود به مناصب قدرت نشود. با این حال آنها این بار ردای اپوزیسیون بر تن کردند و کار به آنجا رسید که چند چهره برجسته شورای مرکزی وقت اتحادیه، فراخوان رفراندوم برای تغییر حکومت را امضا کردند. تحکیمیها با هدف مشروعیت زدایی از حکومت، انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ را تحریم کردند تا سردترین دوران را در روابط خود با اصلاح طلبان تجربه کنند.
پرده هفتم (سالهای ۱۳۸۴ تا ۸۸) : مطالبه محوران جامعه مدنی
کاهش اقبال مردمی به اصلاح طلبان، عدم اجماع بر یک کاندیدا و تحریم انتخابات از سوی جریانهایی چون تحکیم دست به دست هم داد تا در یک رایشماری مشکوک، احمدی نژاد راهی دور دوم انتخابات شود و با شکست هاشمی رفسنجانی ریاست دولت را بر عهده گیرد. آغاز صدارت احمدی نژاد به معنی قطع تمامی پشتوانههای قانونی دفترتحکیم وحدت بود. اقتدارگرایان فرصت را برای پیگیری برنامه سرکوب جنبش دانشجویی مهیا میدیدند و فشار بیسابقهای را بر فعالان دانشجویی و انجمنهای اسلامی وارد کردند. آنها به بهانههای مختلف اجازه برگزاری انتخابات شورای مرکزی را به انجمنها نمیدادند تا بتوانند با انحلال این تشکلها به دانشجویان وابسته به خود مجوز تاسیس انجمن بدهند. بسیاری از انجمنها بیتوجه به این روند، بدون هماهنگی با دانشگاه انتخابات برگزار میکردند تا انجمنهای منتخب دانشجویان در برابر انجمنهای جعلی و حکومتساخته قرار بگیرند.
در این شرایط دشوار، تحکیمیها و سایر دانشجویان منتقد پرچم مخالفت با احمدی نژاد را برافراشتند و در این راه هزینههای سنگینی دادند. اعتراض به حضور احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر و سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور، ماجرای نشریات جعلی و بازداشت گسترده دانشجویان را در پی داشت. اعضای دفترتحکیم وحدت در شهرستانها و شورای مرکزی اتحادیه هم در این سالها در موارد متعددی بازداشت یا محروم از تحصیل شدند.
در میانه این جدال سنگین برای بقا، تحکیمیها تلاش کردند تا تجربیات سالهای گذشته را جمع بندی کنند. آنها نه عملکرد در قامت یک حزب سیاسی و ورود به قدرت را پسندیدند و نه پوشیدن ردای اپوزیسیون را مناسب حال یک جریان دانشجویی دیدند. تحکیم وحدت در این سالها تلاش کرد تا بخشی از جامعه مدنی باشد و ارتباط نزدیکتری با سایر جنبشهای اجتماعی همچون جنبش زنان، جنبش صنفی کارگران و معلمان و جنبشهای قومی برقرار کند. کمیسیون زنان دفترتحکیم وحدت تاسیس شد و بهاره هدایت بعد از سالها، ترکیب مردانه شورای مرکزی تحکیم را بر هم زد و به عضویت مرکزیت این سازمان دانشجویی انتخاب شد.
تحکیمیها در مورد انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ هم موضع متفاوتی از دورههای قبلی گرفتند. آنها نه به دنبال دعوت از چهرههای سیاسی برای کاندیداتوری رفتند و نه انتخابات را تحریم کردند. رویکرد جدید دانشجویان رویکرد مطالبه محور بود و از کاندیداهای اصلاح طلب، برنامه خواستند و تلاش کردند تا فضای گفتمانی آنها را به مطالبات خود نزدیک کنند. تحکیمیها در نهایت برنامههای کروبی را به مطالبات خود نزدیکتر یافتند و از او حمایت کردند.
اما انتخابات سال ۸۸ و وقایع بعد از آن، مختصات صحنه سیاسی ایران را جابجا کرد. شکل گیری جنبش سبز در اعتراض به نتایج انتخابات سبب شد تا تحکیم هم در روزهای پرهیاهوی این جنبش به آن بپیوندد و دانشگاهها محل اعتراضات پرشور دانشجویان شد. با این حال بازداشت عده زیادی از فعالان دانشجویی و سرکوب شدید از سوی حکومت، اجازه برگزاری انتخابات شورای مرکزی در موعد مقرر را نداد و تحکیم هم مانند بسیاری از سازمانهای سیاسی و اجتماعی دیگر وارد یک دوره رکود ناخواسته شد. رکودی که به نظر میرسد با تغییر نسبی فضای سیاسی کشور پس از روی کار آمدن دولت روحانی رو به پایان است.