۱۸ تیر ۷۸ و میراث دوگانه آن برای جنبش دانشجویی
۱۳۹۲ آذر ۱۲, سهشنبهجنبش اعتراضی ۱۸ تیر، مهمترین رویداد دانشجویی در فضای پس از انقلاب فرهنگی است، به صورتی که هنوز بعد از گذشت ۱۴ سال در حافظه دانشجویان و افکار عمومی زنده است. ۱۸ تیر علاوه بر اینکه موقعیت آئینی و نمادین یافته، شاقول و معیاری برای ارزیابی کنشهای کنونی دانشجویی نیز هست. این روز در طی ۱۴ سال گذشته منبع الهام برای شکلدهی به فعالیتهای دانشجویی بوده است. به عبارتی آنچه نقطه اوج فعالیت را در ذهنیت دانشجویان شکل میدهد رسیدن به شرایطی مشابه ۱۸ تیر ۷۸ است. در عین حال دادخواهی و ترمیم زخم عمیق جنبش دانشجویی نیز از منظر مطالبه خواهی باعث تداوم بقای این روز شده است.
۱۸ تیر پروندهای مفتوح و باز در پیشگاه ملت و عرصه دانشگاهی است. کماکان آمران و عاملان آن شناسایی نشده و عدالت برای آنان اجرا نشده است. هنوز دانشگاه در طلب اعاده حیثیت است. همچنان خون گرم "عزت ابراهیم نژاد" (کشتهشده در کوی دانشگاه در جریان وقایع ۱۸ تیر) در خیابان امیرآباد تهران دیده میشود و بانگ اعتراضی "اکبر محمدی" (دانشجوی زندانی که در اثر اعتصاب غذا در اوین درگذشت) که مظلومانه در زندان اوین چشمهایش را برای همیشه بست، در کشاکش تجمعات اعتراضی کوی دانشگاه تهران به گوش میرسد.
تاثیرات ۱۸ تیر بر جنبش دانشجویی ایران پردامنه و متنوع است. در این یادداشت کوشش می شود تاثیر متضاد اوج و نافرجامی حرکت بررسی شود. این تعارض در سرنوشت بعدی جنبش دانشجویی تاثیرگذار بوده و در سطح خودآگاه و ناخودآگاه بر تصمیم گیریهای آن موثر بوده است.
رویارویی ناگزیر اقتدارگرایان با جنبش دانشجویی
۱۸ تیر زمانی رخ داد که جنبش دانشجویی یک فرایند تکاملی و صعودی را از سالیان آغازین دهه هفتاد شروع کرده و روند رو به رشدی را طی کرده بود. در این دوره جنبش دانشجویی بعد از ایام فترت پس از انقلاب فرهنگی دوباره سر بلند کرد و تجدید حیات یافت.
شکاف رو به گسترش بین مردم و حکومت و قدرت گرفتن جنبش دانشجویی و نقش آن در موفقیت جنبش اصلاحی دوم خرداد، رویارویی بین جنبش دانشجویی و پیروان دستگاه ولایت فقیه را ناگزیر میساخت. حضور پرشور دانشجویان در صحنههای سیاسی و حمایت آنها از برنامههای اصلاحی دولت و مقابله و افشاگری علیه کارشکنیهای جریان ضد اصلاحات، موقعیتی ویژه در موازنه قوای موجود بین حاکمیت و جامعه به جنبش دانشجویی بخشیده بود. اقتدار گرایان برای جلوگیری از شکست و رفع تهدیدات مجبور به برخورد با دانشجویان و خنثی سازی پتانسیل تحول خواهانه آنها بودند. به عبارت دیگر باید موانع و سرعت گیرهای جدی در پیش پای دانشجویان قرار میدادند و نیروی آنها علیه مناسبات استبداد دینی را مهار میساختند.
بر بستر چنین ضرورتها و تنگناهایی حمله و یورش نیروی انتظامی به کوی دانشگاه رخ داد. البته علی رغم گذشت ۱۴ سال معلوم نیست دلایل اصلی حمله به کوی دانشگاه تهران چه بود و آیا حاکمیت با سناریویی از پیش تعریف شده این جنایت را کلید زد یا حرکت اعتراضی ناگاه دانشجویان باعث شد تا آنها مورد کینه و خشم جریان ضد اصلاحات و مدافعان رهبری قرار بگیرند.
اما در نتیجه فرقی نمی کند؛ راهپیمایی خودجوش دانشجویان دانشگاه تهران در اطراف کوی دانشگاه در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام فرصتی برای تحقق رویارویی ناگزیر جنبش دانشجویی و بخش اقتدارگرای حکومت را فراهم ساخت.
اما بر خلاف تصور طراحان فاجعه یورش شبانه به کوی دانشگاه تهران، جنبش اعتراضی نیرومند و غیر منتظرهای به وقوع پیوست. حجم و دامنه گسترده مشارکت دانشجویان همه را غافلگیر ساخت. نه حکومت، نه اصلاحطلبان و نه رهبران دانشجویی وقت، انتظار نداشتند دانشجویان چنین عکس العملی نشان دهند. در واقع بدنه جمعیت دانشجویی کشور بیش از گذشته در دفاع از کیان دانشگاه فعال ظاهر شد. بیشترین نرخ مشارکت دانشجویان در کنشهای اعتراضی دانشجویی در دو دهه اخیر متعلق به ۱۸ تیر ۷۸ است.
حرکتی که دیگر فقط "دانشجویی" نبود
واکنشها تنها به دانشجویان، اساتید دانشگاه و مسئولان وقت دانشگاهها و وزارت علوم منحصر نشد بلکه بخشهایی از مردم نیز به آن پیوستند و جنبش اعتراضی از حالت دانشجویی صرف خارج شده و به شکل یک جنبش اعتراضی متنوع در آمد. البته این ویژگی از جهاتی مثبت و از جهاتی هم منفی بود.
بخشهایی از جامعه که به حمایت از دانشجویان آمدند، نا همگون بودند و خواستههای متفاوت و متعارضی داشتند. پیوستن آنها باعث شد تا حرکت اعتراضی از شکل دانشجویی بیرون آمده و به عنوان فرصتی برای تنش با نظام سیاسی در نظر گرفته شود. از اینرو ۱۸ تیر اولین حضور گسترده مردم و فوران خشم و نارضایتی عمومی بر علیه حکومت پس از سال ۱۳۶۰ بود که نشان داد پتانسیل تغییر با استفاده از نیروی اجتماعی مردم تا چه میزان قوی است.
با گسترش یافتن دامنه حرکت اعتراضی به بیرون از دانشگاه، امواج مطالبات از خواستههای دانشجویی به مجموعهای از تقاضاهای گوناگون، ناهمسان و بعضا متعارض توسعه یافت و چنان بزرگ شد که نیروی پیش برنده جنبش را در خود غرق کرد.
تنوع خواستها؛ یکی از علل ناکامی
یکی از علل مهم ناکامی جنبش اعتراضی ۱۸ تیر آمادگی نداشتن در مواجهه با این حالت و فقدان ظرفیت موثر برای سازمان دادن و مدیریت فوران فریادها و بغضهای خفته در گلو بود.
در این حالت وقتی اهرمهای بازدارنده و مهارکننده حکومت از کار میافتد، نیروی خفته جامعه آزاد میشود؛ حال هر فرد و گروهی میخواهد خواستههای سرکوب شدهاش را مطرح کند و سریع به تمامی آنها دست یابد. لذا در جریان اعتراضات ۱۸ تیر یکی میخواست از شر پوشش حجاب اجباری خلاصی یابد، دیگری میخواست انتقام خون عزیزانش را بگیرد، فردی در سودای جبران محرومیتهای اقتصادی بود، عدهای دل در گرو بسط آزادیها داشتند، پارهای فرصت را برای واژگونی نظام سیاسی مستقر و تصرف منابع قدرت در دست خود مساعد ارزیابی میکردند و خلاصه مجموعه رنگارنگی از تقاضاها و انگیزههای مختلف و متضاد شکل گرفت و شور و هیجان حاکم اجازه تعقل، تعامل و توجه به ملاحظات دیگری را نداد. همه به دنبال خواستههای حداکثری بودند و به کمتر از تحقق همه آرزوها و آمال پایمال شده راضی نبودند.
نخسیتن جرقه استفاده از قدرت مردم
در عین حال ۱۸ تیر میل مبارزه برای استقرار دموکراسی و آزادیخواهی را تقویت کرد. در واقع ۱۸ تیر نخستین جرقه اهمیت استفاده از قدرت مردم و جنبشهای اجتماعی را مشتعل ساخت. همچنین پیوند بین مردم و دانشجویان را مستحکم تر کرد. ۱۸ تیر پیوند بالقوه دانشگاه و مردم را عملا آشکار ساخت که چگونه در اتصال با یکدیگر میتوانند نیروی عظیمی برای تغییر فراهم سازند. دانشگاه در ۱۸ تیر و خرداد ۸۸ در جایگاه موتوری کوچک ظاهر شد که با تحرکش، موقعیت را برای چرخش موتور بزرگ جامعه برقرار کرد.
بنابراین جنبش اعتراضی که از ۱۸ تیر شروع شد و ۲۲ تیر ۷۸ تقریبا به پایان رسید، نقطه اوج فعالیتها و توان اجتماعی جنبش دانشجویی بود. اما بعد از ناکامی جنبش اعتراضی ۱۸ تیر روند معکوس شروع شد و تا به امروز جنبش دانشجویی نتوانسته است به آن روزهای اوج و پویایی برگردد.
شکست تصور اصلاح در درون حکومت
تعارض بین اوج و فرود در دوره کوتاه چند روزه اعتراضات در ۱۸ تیر چه بسا مهمترین پسامد ماندگار آن در بین نسلهای بعدی دانشجویان بوده است که هنوز ذهنیت فعالان دانشجویی را مشغول ساخته است. روزهای اوج، مشوق کنش ورزی رادیکال هستند و رفتن به سمت رویکردهای اعتراضی جنبش محور را نوید میبخشند. ۱۸ تیر نخستین حرکت خودجوش و برنامه ریزی نشده برای بروز جنبش اجتماعی بود و برای اولین بار مزیت و توانمندی نافرمانی مدنی و شیوههای مبارزاتی بی خشونت را در عمل نمایان ساخت. پیام ۱۸ تیر ارزش راهکار جنبش اجتماعی و نافرمانی در برابر استبداد حاکم در نبود ظرفیت اصلاح در حکومت برای تعقیب مطالبات از طریق ساز و کارهای قانونی بود.
اکثریت دانشجویان در سال ۱۳۷۸ هنوز در پارادایم اصلاحات به سر می بردند و تصور میکردند می توان در چارچوب قانون اساسی و نهادهای موجود، مطالبات را تحقق بخشید. نسبت به رهبری این خوشبینی وجود داشت که وی سرانجام وقتی ببیند اکثریت مردم مخالف وی هستند و از برنامه اصلاحی پشتیبانی میکنند، تسلیم خواهد شد. فتح بخشهای انتخابی، موازنه قوا را به نفع مردم تغییر میدهد و میتوان چهرههای افراطی را کنار زد و به تعامل و مصالحهای دو طرفه با رهبری و نهادهای تحت امرش رسید.
بر این اساس دانشجویان و رهبران آنها به نظام اعتماد کردند و فرصت تغییر به آنها بخشیدند و امید داشتند که آنان به وعدههای خود عمل کنند، بنابراین به تجمع، راهپیمایی و تحصن خاتمه بخشیدند و با بازگرداندن آرامش، فرصت را به مسئولین دادند تا مشکلات را بر طرف سازند. اما به محض آرام شدن فضا، رفتار اقتدارگرایان و رهبری تغییر پیدا کرد و از موضع بالا و مقتدرانه به برخورد با دانشجویان پرداختند.
ناگهان همه چیز معکوس شد و دانشجویان مقصر شناخته شدند که مجری طرح براندازی آمریکائی با همکاری اصلاح طلبان قدرت طلب شدهاند. صدها دانشجو دستگیر، شکنجه و به احکام طولانی حبس محکوم شدند.
بخشی از علت نا فرجامی جنبش اعتراضی کوی دانشگاه ریشه در تصور مثبت نسبت به وجود ظرفیت اصلاح و مصالحه در حاکمان داشت. نبود ظرفیت برای سازمان دهی، عملکرد ضعیف خاتمی، نگرانی از گسترش بینظمی و آشوب در کشور و خطر گرفتاری در اعتراضات کور، پتانسیل اعتراضی را عقیم کرد و از بهره برداری برای گسترش فشار اجتماعی باز ستاند.
بنابراین رکود و به ثمر نرسیدن مبارزات همانگونه که باعث سرخوردگی سریع در دانشجویان و کاهش سطح و شدت حرکتهای اعتراضی دانشجویی شد، در عین حال تردید نسبت به کارایی و توان جنبش دانشجویی در تعقیب راهبردهای جامعه محور را دامن زد.
در طول ۱۴ سال گذشته، نسلهای مختلف فعالان دانشجویی بین این دو قطب در نوسان بوده اند. بزرگداشت ۱۸ تیر و برگزاری مراسم آئینی، وجه مشترک نسلها و گرایشهای مختلف دانشجویی بوده است اما چگونگی درس گرفتن از جنبش اعتراضی ۱۸ تیر محل اختلاف بوده است.
جنبش سبز؛ تکرار گستردهتر تجربه ۱۸ تیر
جنبش سبز که از بیرون دانشگاه شروع شد یک بار دیگر تجربه ۱۸ تیر را در سطحی گستردهتر به کار گرفت. غلط نیست بگوئیم که جنبش سبز، گسترش ۱۸ تیر در ابعادی وسیعتر بود. اما ناکامی جنبش سبز نیز پسامد دوگانه فوق را در جنبش دانشجویی تشدید کرد.
افول جنبش سبز بعد از فروکش کردن اعتراضات خیابانی که به دلیل همراهی با بهار عربی شروع شد و حصر خانگی رهبران نمادین جنبش سبز، فعالان دانشجویی را به سمت کنشهای سیاسی محافظهکارانه و رویکرد اصلاح طلبی پارلمانتاریستی سوق داد. در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ نیز فعالان دانشجویی عمدتا با این رویکرد وارد صحنه سیاست شدند اگر چه فعالیتها به شکلی چشمگیر کمتر از گذشته بود.
تقابل بین حداکثر خواهی و حداقل خواهی که بازتاب شروع و پایان جنبش اعتراضی ۱۸ تیر است، فعالیتهای دانشجویی را دستخوش دگرگونی و رفتار غیر پیوسته کرده است. البته این نوسان در حوزه روشها و تاکتیکهای مبارزاتی است وگرنه در سطح اهداف و اصول دانشجویی، در ۱۴ سال گذشته فعالان دانشجویی همگرایی خوبی داشتهاند.
۱۸ تیر هم یاد آور قدرت دانشجویان و اهتمام آنها در دفاع از کیان دانشگاه است و آسیبپذیری اقتدار گرایان حاکم در برابر پیوند مردم و دانشجویان را نمایان می سازد و هم در عین حال از خشونت لجام گسیخته اصحاب قدرت و دشواریهای کاربست موفق جنبش اجتماعی پرده برمیدارد.
دیالکتیک بین این دو پیامد متضاد، جنبش دانشجویی را به حرکتی بینابینی کشانده است. از یک سو به آن شهامت بخشیده تا در برابر نهادهای حاکم، ساختارشکنی را توصیه کنند و ضرورت عبور از نهادهای موجود را متذکر شوند و در عین حال در استفاده از پتانسیل دانشجویی محتاطانه عمل کرده و راهکارهایی بینابینی اتخاذ کنند.
این راهکار بینابینی ضمن حفظ راهبرد جامعه محور در سطح استراتژی، از شیوههای دولت- محور و مبتنی بر شرکت در انتخاباتها و کمک به قرار گرفتن نیروهای معتدلتر در راس نهادهای انتخابی در سطح تاکتیک استفاده کرده است. در دو سال اخیر شدت گرایش به سمت روشهای انتخابات محور به نوعی توازن استراتژیک- تاکتیک را به نفع تاکتیک به هم زده است. در رفتار اخیر جنبش دانشجویی، سویههای رادیکال کمتر دیده میشود. البته دلایل این امر گسترده است؛ هزینه بالای اعتراض و فضای پلیسی بی سابقه حاکم بر دانشگاهها دلیل اصلی است.
حداقلی شدن مطالبات
در بررسی وضعیت موجود در چشم انداز تاریخی و تلاش برای پیدا کردن دلایل دراز مدت میتوان تاثیر دوگانه جنبش اعتراضی ۱۸ تیر ۷۸ را مشاهده کرد. هراس از تکرار نتایج مشابه، تحمل هزینههای سنگین و نا فرجامی اعتراضات، نسل کنونی فعالان دانشجویی را مجاب ساخته تا فعلا رویکرد حداقل گرایی را در سپهر سیاسی دنبال کنند. نافرجامی ۱۸ تیر باعث شده تا این نگرانی به وجود آید که رفتن به سمت راه اندازی جنبش اجتماعی و تکرار جنبشی شبیه ۱۸ تیر و تشویق مردم به همراهی، منجر به حرکت اعتراضی کور شود و جنبش دانشجویی امکان سازماندهی پیدا نکرده و در نهایت منفعتهای به دست آمده در مقابل هزینهها کمتر باشد.
بنابر جمع بندی فوق، جنبش دانشجویی بر خلاف سالیان ۱۳۷۸ تا ۸۴ ترجیح میدهد در مقطع فعلی به حداقل مطالبات رضایت دهد و از راه اندازی جنبش اجتماعی صرفنظر کند. عدم تناسب بین توان و عمل جنبش دانشجویی در ۱۸ تیر نیز این نگرش را تقویت میکند.
اما فعالان دانشجویی در سال های ۱۳۷۸ تا ۸۴ عمدتا با آسیب شناسی حرکت اعتراضی ۱۸ تیر در پی رفع نواقص برای گسترش و تقویت جنبش اجتماعی و خلق پتانسیل اعتراضی در عرصه عمومی بودند.
اکنون نیز معلوم نیست جنبش دانشجویی در رویکرد محافظهکار کنونی توقف کند . ممکن است شرایط به گونهای عوض شود که دوباره سویه رادیکال ۱۸ تیر انگیزه بخش شود. تغییر شرایط هم میتواند نتیجه دگرگونی در فضای سیاسی باشد و هم میتواند از تحول در نگرش فعالان دانشجویی و تصور از قدرت دانشجویان حاصل شود. البته قطعیتی برای این اتفاق نیست.
روند کنونی حتی میتواند منجر به عادی سازی رفتار دانشجویی در ایران شده و باعث شود دانشگاهها خصلت سیاسی گذشته خود را از دست بدهند. اما هر اتفاقی برای دانشگاه بیفتد، قطعا از تجربه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و میراث دو گانه آن متاثر خواهد بود.