متن کامل مصاحبه میرحسین موسوی با سایت "کلمه"درباره مسائل مهم کشور در سالگرد انقلاب ۲۲ بهمن (بخش اول)
۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سهشنبهکلمه: مهندس میرحسین موسوی در گفتوگویی تفصیلی به ۱۰ سوال کلمه در مورد اهداف اصیل انقلاب اسلامی، اقدامات قوه قضائیه، عملکرد سوء اقتصادی، بسته شدن فضای رسانهای کشور، برپایی راه پیمایی و تجمع و برنامههای جنبش سبز پاسخ گفته است.
سهشنبه، ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
به گزارش خبرنگار "کلمه"، مهندس موسوی در این گفتوگو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی دانسته است و تأکید کرد که امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان میدهد. مشروح این گفتوگو را در زیر میخوانید:
کلمه: در آستانه سی و یکمین سال انقلاب اسلامی هستیم. آیا میتوانیم از یادآوری و بزرگداشت روزهای پیروزی انقلاب استفادهای برای امروز خودمان ببریم؟
میرحسین موسوی: در مقدمه لازم میدانم سی و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را به همه ملت و به همه خانوادههای شهیدان و جانبازان و رزمندگان و ایثارگران تبریک بگویم. تحلیل انقلاب اسلامی هنوز پایان نیافته. هزاران کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته میشود. آنچه امروز جالب است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقدهای جدیدی قرار داده است.
بعضی از این نقدها بیشتر به مشابهسازی گرایش دارند، بعضی از آنها روی تفاوتها و مشابهتها تاکید میکنند و بعضی دنباله ریشههای نهضت سبز در انقلاب اسلامی هستند. به هر حال این نقدها فوقالعاده مفیداند به ویِژه برای نسل جوان که شور اصلی حرکت سبز از آنهاست. عوامل گوناگونی دست به دست هم داد تا با شرکت یکپارچه ملت ما به ویِژه تهیدستان جامعه و رهبری درخشان حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. مطالب بسیاری در این زمینه میتوان گفت ولی آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال ۵۷ همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند. این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگانهای نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوقالعادهای دارد. در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابانها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشههای مشروعیتبخش خود را به طور کامل در آن سالها از دست داده بود حتی در پادگانها هم زیر پایش خالی شده بود، در آن برهه حتی گروههای شناسنامهدار سیاسی تمایزات خود را از دست داده بودند و از روی رضایت یا عدم رضایت با حرکت تودههای میلیونی و شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی همراه شدند.
میتوان گفت فروپاشی رژیم شاهنشاهی اجتنابناپذیر بود؟
رژیم مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده بود. البته کشتارهای خیابانی در تسریع این روند نقش عظیم داشت؛ مخصوصا کشتار هفده شهریور تعیین کننده بود. اگر کمی دورتر برویم میتوان به قطع و یقین گفت که اگر پهلویها به میراث مشروطیت خیانت نمیکردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رای مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه بر عهده شاه گذارده بود، می توانست مثل بعضی از کشورها ادامه پیدا کند. در این زمینه از همان اول به حکومت پهلویها تذکرات جدی داده شد و حتی کسانی مثل شهید مدرس تا پای جان در این زمینه مقاومت کردند. ولی همه این مقاومتها و تذکرات بیفایده بود و به فاصله کمی از انقلاب مشروطیت نظام استبدادی این بار در شکل شبه تجددگرایانه باز تولید شد. استمرار نسبتا طولانی پهلویها در حکومت نشان میدهد که در انقلاب مشروطیت ریشههای استبداد خودکامگی بطور کامل از بین نرفت و این ریشهها در قالبهای فرهنگی،اجتماعی و ساختهای اجتماعی به حیات خود ادامه دادند. بنده یادم هست که رژیم شاه در آن سالها از یک عکس برای تبلیغات بسیار استفاده میکرد و آن عکس یک رعیتی بود که به زمین افتاده بود و کفشهای شاه را میبوسید. این عکس از نظر آنها نشان پیوند شاه و ملت بود و عاقلان البته در این عکس چیزهای دیگری میدیدند.
عواملی که باعث بازتولید رژیمهای استبدادی در ایران میشد آیا با انقلاب اسلامی از بین رفته است؟
در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که میتوانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم. امروز هم عوامل و ریشههایی را که منجر به دیکتاتوری میشود میتوان شناسایی کرد و هم مقاومت در مقابل بازگشت به این دیکتاتوری را که باید گفت مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است. عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان میدهد. همان طور که بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانهای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیاباها که به صورت مسالمتآمیز احقاق حقوق خود را خواستارند، نشان دهنده حضور ریشههای استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است. مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجهاند که دستگیریها و اعدامها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت میگیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجهاند که با دادوستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عدهای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بیرحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید. برای او مهم نیست که شایعات گستردهای برای اعترافگیریهای غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند. مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمیداند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد. مردم اعتقاد به استقلال و آزادی و جمهور اسلامی را از انقلاب دارند. همان طور که مقاومت دلیرانه ملت و رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس ناشی از همین تغییرات بنیادینی بود که انقلاب اسلامی در روحیه مردم پدید آورده بود. بیاد داشته باشیم که از جنگهای روس با ایران تا آخر دوران شاه در مراحل مختلف بخشهایی از خاک کشورمان در جنگها و بحرانها و بازیهای سیاسی توسط همین شاهان از دست رفته بود و دفاع جانانه هشت ساله دفاع مقدس این مدار خطرناک و خوارکننده را در هم شکست. اکنون هم در صفوف سبز مردم و مرعوب نشدن آنها و پایداریشان بر سر حقوق خودشان ادامه همان مقاومت دفاع مقدس و همان روحیه آزادمنشانه قوام آمده در سال ۵۷ را میبینیم. از سوی دیگر امروز وقتی دیده میشود که دروغ از سوی دولت و صدا و سیما و روزنامههای وابسته، سکه رایج است؛ وقتی ملت ما میبیند که عملا این نیروهای امنیتی و نظامی هستند که بر پروندههای قوه قضاییه حکم میرانند و در حقیقت این قوه قضاییه است که ضابط نیروهای امنیتی شده است، به این نتیجه میرسیم که ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم.
بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه ریشههای استبداد شاهی میدانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشهکن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه فجر که هر ساله برگزار میشود در حقیقت برای هشیاری و برای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشههای استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.
انقلاب اسلامی حاصل تلاش و ازخودگذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب میبرد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است و به عکس آگاهی و ایستادگی بر سر میراث اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی مطالبه جدی آزادی و عدالت ما را از گذشتهای سیاه به آیندهای روشن عبور میدهد و باقیمانده تفالههای خودکامگی را از بین میبرد و زمینه را برای زیستن در فضای آزاد توأم با احترام به تنوع و تکثر و آزادی اندیشهها و کرامت ذاتی انسان فراهم میسازد. بنده اعتقاد دارم، آن قرائت از اسلام که مردم را "خس و خاشاک" و "بزغاله" و "گوساله" مینامد و مردم را قسمت قسمت میکند تا عدهای به جان عدهای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است. سزاوار بود که قوه قضاییه به جای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعترافگیری از آنها وجود دارد، به این ریشهها توجه میکرد.
گرچه همانطور که اشاره کردم ما کاملا از قوه قضاییه قطع امید کردهایم و قوه قضاییهای که فرزند فرهیخته، آزادیخواه و مومن شهید بهشتی و آزایخواهان دیگر امثال او را زیر عکس پدرش در راهروهای دادسراها مینشاند، خیلی از اهداف تعریف شده انقلاب دور شده است.
امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کردهاند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمولهای مندرس شدهای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پروندههایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیتالمال در بیرون از زندانها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند، انسانهای شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم میکنند. جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شدهاند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم. این روزها شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه میخواستید و امروز ما به کجا رسیدهایم. از مشاوران خود نام نبردم تا احترام خود را به همه زندانیان سیاسی ابراز کرده باشم. ایران نام و فداکاری همه این عزیزان را حفظ خواهد کرد.
آیا از ظهور و بروز روحیه استبدادی در رفتار مسؤلان میتوانید مثال بیاورید؟
نفوذ این روحیه و باقی مانده آثار رژیم مستبد تاریخی را در همه جا در کنار روحیه برآمده از آگاهی و آزادگی میتوان دید. ولی شاید برترین نمونه را در به هم خوردن روابط منطقی و قانونی ارکان نظام مشاهده میکنیم. الان به طور واضحی دیده میشود که زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمیرسد. این فقط گفته مخالفان دولت نیست. اصول گرایان منصف و آگاه از این مسئله مینالند. عدم پاسخگویی در موارد اعلام شده دیوان محاسبات عمومی، روشن نبودن نحوه فروش نفت و شیوههای هزینه کردن آن، بیاعتنایی به برنامه چهارم و ویران کردن دستگاه برنامهریزی برای فرار از حساب و کتاب و الخ موارد بسیار روشنی از برگشت ما حتی به ماقبل پهلویها است. جای دوری نرویم. چند روز پیش بعضی از رسانهها نقل کردند که وزیری در اعتراض به سوال خبرنگاران در مورد حقوق معلمان گفته است به کسی ربط ندارد که معلمان چقدر حقوق میگیرند و چرا کم میگیرند. شما شبیه این گفته ها را از مسئولان دیگر و همچنین از نیروهای امنیتی میتوانید بشنوید.
همچنین در حالی که در مجلس به دلیل جنایات بیسابقه در کهریزک گزارش داده شده است. یکی از مسئولین میگوید مسئله کهریزک بیخود بزرگ شده است. نمونه بارز دیگر این روزها نحوه ارتباط قوه قضاییه با بهاصطلاح ضابطین خودش است. باید دید قاضیها فرمان میدهند و تصمیمی میگیرند یا نیروهای انتظامی و امنیتی؟ قوه قضاییهای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکید شده است امروز باید دید که اختیاراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات میشود؟ به نظر من یکی از مظاهر بارز ادامه روحیه استبدادی را در مظلوم واقع شدن قوه قضاییه و مجلس میتوان مشاهده کرد. آیا امروز قوه قضاییه و قوه مقننه میتوانند از همه اختیاراتی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده است، استفاده کنند. مشابهتی که انتخاباتها هم با انتخابات آن دوره پیدا میکند یکی دیگر از این نشانهها است. شما شیوه رایگیری مجالس اول انقلاب را با الان مقایسه کنید تا ببینید ما به جلو حرکت کردهایم یا به گذشته؟
[برای مطالعه بخش دوم مصاحبه، به لینک زیر مراجعه کنید]