متن کامل مصاحبه میرحسین موسوی با سایت "کلمه"درباره مسائل مهم کشور در سالگرد انقلاب ۲۲ بهمن (بخش دوم)
۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سهشنبهاز مطالبات همیشگی جامعه که در شعارهای تشکل های سیاسی بازتاب داشته است عدالت اجتماعی، بویژه عدالت اقتصادی بوده است. گاهی دیده شده است که آزادی و عدالت در مقابل هم قرار داده شدهاند. میتوان گرایش خاصی را در جنبش سبز تشخیص داد ...
مردم در مشروطیت عدالت میخواستند و از دل عدالت، خواست آزادی هم متولد شد تا آنجا که تاریخ اندیشه بشری نشان میدهد خواست عدالت همیشه مطرح بوده است حتی بعضی از حکما و اندیشمندان عدالت را جمع همه فضیلتها و یا مادر همه فضیلتهای دیگر دانستهاند. من گمان نمیکنم که ما مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی از آنها را انتخاب کنیم. بطور عینی و ملموس شما توجه کنید که با خط فقر هشتصد و پنجاه هزار تومانی و وجود توأمان تورم و بیکاری، دارند درخواست آزادی را محدود میکنند.
درست در همین نقطه است که طمع سیطره و مهار خواستهای آزادیخواهانه مردم بروز و ظهور پیدا میکند. در کوچکتر شدن سفره مردم است که توزیع سیب زمینی و اقتصاد صدقهای برای جلب آرا و خواستههای مردم مورد توجه قرار میگیرد. بررسی وضعیت موجود کشور نشان میدهد که امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است.
در سالهای قبل از انقلاب، دفاع نیروهای انقلابی و جامعه دانشگاهی از اقشار ضعیف یک اصل بود و متصف بودن به همنشینی باکارگران و حقوق بگیران و اقشار مستضعف یک افتخار بهحساب میآمد. به نظر بنده از نکاتی که همه ما باید به آن توجه کنیم، حمایت از منافع اقشار زحمتکش است، البته نه برای آنکه از این اقشار به صورت ابزاری استفاده شود بلکه با این قصد که سرنوشت جنبش با سرنوشت همه آحاد ملت بویژه دو قشری که تولید اقتصادی و تولید علمی دارند، یعنی کارگران و معلمان ودانشگاهیان گره بخورد. بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم. وقتی معیشت مردم سامان پیدا میکند، هم ریشههای آزادی در جامعه عمیق تر میشود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر میشود.
امروز کسانی که مسئول شوربختی مردم و عقبماندگی ملی ما هستند و کسانی که مسئول تورم و بیکاری و ویرانی اقتصاد کشور هستند، مسئول تعطیلی پروژههای بزرگ و عقبماندگی ما از رقیبان در منطقه هستند، با تزریق مسکّنها و سیاستهای بی سر و ته ولی عوامفریبانه سعی میکننداز این وضعیت استفاده کنند. کافی است ببینید با سهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل ۴۴ چه بلایی به سر مملکت آوردهاند. سرنوشت برنامه چهارم و بودجه سال آینده مایه نگرانی جدی است.
مخصوصا با ندانم کاریهایی که منجر به افزایش خطر تحریمها شده است. به هر حال باید گفت که اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزشهای اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز به دنبال آن است. کسانی که خواستار اجماع ملی برای تغییراند باید بیشتر با اقشار تهیدست گره بخورند و از منافع آنها دفاع بکنند. گذشته از آن، امروز به دلیل سرنوشتساز بودن تصمیمات و سیاستهای اقتصادی همه باید به اخبار و تحلیلهای اقتصادی حساسیت نشان بدهند. این روزها حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی درمقایسه با اخبار سیاسی بسیار اندک است و در این زمینه اطلاعرسانی کمی صورت میگیرد.
عدهای عبور از قانون اساسی را حلال مشکلات کشور میبینند. آیا به نظر شما این راه حل واقعی مسائل ماست؟
انشاالله همه ما برای اصلاح به میدان آمدهایم، نه برای انتقامگیری و یا کسب قدرت و یا ویرانگری. راهحلهای گذر از قانون اساسی دارای اشکالات فراوان و جدی است. اولین آنها عدم توانایی صاحبان چنین خواستهای برای جلب نظر اکثریت ملت ماست. بدون جلب نظر این اکثریت و حتی باید بگویم، بدون ایجاد یک اجماع نباید منتظر یک تحول اساسی و معنادار باشیم. برای همین بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی مورد سوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراطکاریهای اقتدارگرایان به جنبش آسیب میرسانند. اینکه شما مخالف خرافهگرایی و تحجر هستید یک خواست خوب و اساسی است.
ولی اینکه وسط معرکه بحثهایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است. دلیل بعدی برای ابتر بودن عبور از قانون اساسی آن است که با این راه حل، ما به پرتاب در تاریکی دعوت میشویم. اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم، به قطعات ریز ریز بیخاصیت تبدیل خواهیم شد. طبیعی است که دنبال آن رویگردانی عامه مردم از این آشفتگی و حرکت در تاریکی را شاهد باشیم. کسانی که اهداف مبتنی بر عبور از قانون اساسی را دنبال میکنند، ممکن است امروز بلندگوهای بزرگی را در اختیار داشته باشند ولی در بطن جامعه اهداف آنها با سوءظن جدی روبرو است. مخصوصا که در کنار منادیان عبور از قانون اساسی خواسته و نخواسته آنها بعضی از چهرههای منفور شاهی حضور دارند که به صورت فرصتطلبانهای کینه خود را به مردم و انقلاب به نمایش میگذارند. کسانی که تئوریسینهای شاهی را در برنامههای خود علم میکنند ظاهرا یادشان رفته است که مردم حافظه بسیار خوبی دارند. بهرحال هر کس به اندازه وزن اجتماعی خود میتواند انتظار مقبولیت را داشته باشد و نه بیشتر.
شعارهایی امروز مفید است که یا بصورت مشخص به تبیین اهداف جنبش کمک کند و یا همدلی عامه مردم را در کنار نخبگان و طبقات میانه جلب کند.همه باید بدانند که ۲۲ بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید میدانند و تاریخ و منش ملت ما با زنجیرهای از این شهدا در شهر و روستا به دیروز انقلاب متصلاند.
هفت ماه برنامه کانالهای کشورهای دیگر که متأسفانه به دلیل بستن فضای رسانهای کشور و انحراف صدا و سیما اهمیت پیدا کردهاند، اثراتی داشتهاند. ولی این اثرات ضعیفتر از آن هستند که مردم از منافع ملی خود و خواستههای دینی و تاریخیشان دست بردارند، همچنانکه نباید همچون حربهای برای اتهام و سرکوب واقعیتهای جامعه مورد بهرهبرداری قرار گیرند. به نظر من تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است و باید شعارها از بطن حرکتهای مردمی و بهصورت خودجوش و غیرآمرانه بجوشد. همانطور که در سال ۵۷ شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از دل مردم جوشید.
آیا صرف تکیه بر قانون اساسی راه را برای آینده نمیبندد؟
بنده جایی گفتهام که قانون اساسی وحی منزل نیست و همانطور که سال ۶۸ یکبار تغییر پیدا کرد میتوان با توجه به نیازهای فکری مردم و مطالبات مردم و تجربیات ملی گامهای مهمی در جهت کارآمدسازی بیشتر آن برداشت. منتهی باید بداینم که صرف داشتن یک قانون خوب مسئله را حل نمیکند. ما باید به طرف سازو کارهایی حرکت کنیم که امکان نقض و تخطی از قانون هزینههای گزافی برای نقضکنندگان آن در هر سطح و مرتبتی داشته باشد.
به نظر بنده جمهوری اسلامی منهای قانون اساسی بیمعنا است، و ما علاوه بر مراقبت جهت عدم نقض قانون اساسی، اجرا نشدن و یا کمتر توجه کردن به بخشهایی از قانون اساسی را هم باید نوعی نقض قانون اساسی بهحساب بیاوریم. برای همین، خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک خواست راهبردی است. از طرف دیگر هم به همین دلیل باید به کسانی که علاقهمند به بقای جمهوری اسلامی هستند بگوییم اگر بخشهای قابل ملاحظهای از قانون اساسی بهویژه فصل سوم آن مورد بیاعتنایی قرار گیرد بطور قهری بدیلهای دیگری برای نظام ظهور خواهد کرد. همه باید بدانیم، عدم رعایت حقوق اساسی مردم که در قانون اساسی آمده است و هم چنین به رسمیت نشناختن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود به ابطال این میثاق ارزشمند ملی خواهد انجامید. به طور مثال آن کسانی که جاسوسی و تجسس را در جامعه تبدیل به یک رویه عادی کردهاند، خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه نظام میزنند. آن کسانی که رسانه ها را محدود کردهاند و صدا و سیما را در انحصار خواستههای خود قرار دادهاند، به سستی پایههای جمهوری اسلامی کمک میکنند.
در بیانیه شماره ۱۷ اشاره به نهرهایی داشتم که اگر وارد رودخانه گل آلود و طغیانی بشوند میتوانند جریان آن را بتدریج آرام و روشن گردانند. یکی از آن نهرهای روشن میتواند این باشد که رسما اعلام شود که قرار است همه به قانون اساسی برگردیم.
به عنوان سوال آخر در مورد راهپیماییها و تجمعات نظرتان را بیان بفرمایید.
راهپیمایی و تجمعات مسالمتآمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینهای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند، چرا که آنها را نیز از خود میدانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار میگیرند از هزاران عکس و فیلمهای کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزهای دیگر گرفته شده میتوان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیریها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است. به هر حال آنچه توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج است، مهربانی و ملاطفت با مردم است و توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد، کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است. همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند. اما هدف نهایی خودمان را درهیچ مرحلهای نباید از یاد ببریم و آن ساختن ایرانی پیشرفته و مستقل و آزاد و متحد است. این هدف تنها با همکاری همه زنان و مردان و همه اقشار ملت و همه اندیشهها و سلیقهها امکانپذیر است. جا دارد بگویم، وقتی میگوییم ایران باید همه ایرانیان داخل و خارج علاقمند به اعتلای این سرزمین و فرهنگ دیرینه و باورهای دینی، آسمانی و رحمانی آن را در نظر بیاوریم و انشاالله حرکت سبز در هیچ مرحلهای دست از روشهای مسالمتآمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت. این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است. جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام میگذارد و از همه جنبشهایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمیداند.
آیا شما نماینده و سخنگویی در خارج دارید؟
در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است و راه سبز هیچ نماینده و سخنگویی در خارج ندارد. یکی از زیباییهای فضای سبز آن است که همه حرفهای خود را میزنند و این حرکت در یک فضای تعامل گسترش مییابد. بنده هم به عنوان یک همراه نظرات و پیشنهادات خودم را در این فضا مطرح میکنم.
گاهی در سایتها و فیس بوک و نظایر آن از شما نقل قولهایی میشود. تا چه اندازه این مطالب مورد تأیید شماست؟
مطالب بنده با امضاء و در سایتهای محدودی منعکس میشود و من وبلاگ شخصی و امثال آن ندارم. نقل قولهایی که اشاره کردید از جمله عوارض اجتنابناپذیر فضای مجازی است و ارتباطی با من ندارد.