نمایندهی ایرانیتبار مجلس فدرال آلمان: ارسال اسلحه به ایران ممنوع!
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبهنیما مواسات، نمایندهی ایرانیتبار مجلس فدرال آلمان (بوندستاگ) از حزب ائتلافی "چپها" است. این حزب با حساسیت زیاد مسائل ایران را دنبال میکند. در نشست مجمععمومی حزب "چپها" که در ماه ژوئن در آلمان برپا شد، اعضای این حزب همبستگی خود را با جنبش دموکراتیک ایران اعلام کردند. این حزب همچنین پس از تظاهرات ۱۳ آبان بیانیهای مبنی بر پشتیبانی از تظاهراتکنندگان صادر کرد. در این بیانیه آمده است: «تظاهرات ۱۳ آبان نشان داد که جنبش دموکراتیک در ایران هنوز زنده است. این نشان بارزی است که انسانها در ایران همچنان برای دستیابی به حقوق خود به خیابانها میروند».
دویچهوله برای آشنایی با نگرش نیما مواسات با او گفتوگو کرده است:
دویچهوله: چطور شد که شما میهن سیاسی خود را در حزب "چپها" یافتید؟
نیما مواسات: من در ۱۶ سالگی با برنامهی حزب "سوسیالیسم دموکراتیک ـ PDS" آشنا شدم. در آن سالها دولت ائتلافی سوسیالدموکراتها و حزب سبزها برای اولین بار بعد از ۱۹۴۵ تصمیم گرفتند در جنگ کوزوو شرکت کنند. این مسئله و مسئلهی جنگ و صلح بهطورکلی، مدتی ذهن مرا به خود مشغول کرد. در آنزمان حزب "سوسیالیسم دموکراتیک" که در واقع سلف "حزب چپها" محسوب میشود، تنها حزبی بود که با شرکت در این جنگ مخالفت کرد. بعد از این که برنامههای این حزب را به دقت مطالعه کردم و چگونگی فعالیتهایش را دیدم، متوجه شدم که با موازین من همخوان است. از اینرو عضو این حزب شدم.
معمولاً نامزدی خارجیتبارهای عضو احزاب آلمان برای شرکت در انتخابات دورهای این کشور با "استقبال گرم" اعضای حزبهای مربوطه روبرو نمیشود. تجربهی شما چگونه بود؟
من از ابتدای نامزدیم، از سوی همهی ارگانهای حزب پشتیبانی شدم. موضوع نامزدی من از سال پیش در حزب مطرح شد. بسیاری از همکارانم، بهویژه در سازمان جوانان این حزب از من پرسیدند که آیا مایلم در انتخابات مجلس سراسری آلمان از سوی حزب کاندید بشوم. من هم بعداز مدتی پاسخ مثبت دادم و از ابتدا حمایت شدم. در همبستگی اعضای حزب با من، تبار غیرآلمانی من اصلاً مطرح نبود!
تصمیم دارید در کدام یک از کمیتههای مجلس فعالیت کنید؟
من کارم را روی همکاری با "کمیتهی توسعهو همکاریهای اقتصادی" متمرکز میکنم که در حال حاضر هم در آن عضو هستم. چون برایم مسائلی مثل تقسیم عادلانهی منابعی مثل آب و مواد غذایی خیلی اهمیت دارد. در زمینهی روابط بینالمللی، به مسائل ایران بیشتر توجه خواهم کرد و در مورد مسائل داخلی به موضوعهای جوانان، تربیت و تعلیم آنان و آموزش عالی میپردازم.
همکاری شما در رابطه با مسائل ایران، از طریق کمتیههای پارلمانی خواهد بود یا تصمیم دارید هرازگاهی در این گونه موارد اعلام موضع کنید؟
در مجلس سراسری آلمان یک گروهکاری با عنوان "گروه ایران ـ آلمان" فعالیت دارد که من مایلم با این گروه همکاری کنم. هنوز این گروه پس از انتخابات جدید شکل نگرفته است. البته هر حزبی در رابطه با مسائل ایران موضع مستقل خود را دارد.
وظایف معین این گروه کاری چیست؟
این گروه کاری از نمایندگان فراکسیونهای حزبی مختلف در مجلس تشکیل میشود. وظیفهی تصمیمگیری به این گروه محول نشده، یعنی مرجعی حقوقی نیست و تنها در چارچوب فراکسیونی، مسائل و مواضعی که احزاب به آنها میپردازند، تعیین میکند یا دلایل اتخاذ این و آن موضع را مورد بحث قرار میدهد. این مرجع از جمله میتواند سفرهایی به ایران برنامهریزی کند و از نزدیک با مسائل آشنا شود...
حزب شما در رابطه با ایران به چه نکاتی بیشتر توجه میکند؟
اعضای حزب "چپها" در ژوئن امسال هنگام برگزاری مجمع عمومی حزب، موضع خود را در رابطه با ایران اعلام کردند و ضمن پشتیبانی از خواستهای تظاهرکنندگان، از دولت ایران خواستند، آزادی بیان و مطبوعات و همچنین موازین حقوق بشر را در نظر بگیرد و زندانیان سیاسی را آزاد کند. این حزب از سوی دیگر تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران را صریحاً رد میکند.
به نظر شما اعمال تحریمها علیه ایران مؤثر بوده است؟
فکر میکنم، تاریخ نشان میدهد که تحریم، بهطورکلی تنها شامل حال مردم میشود و در اصل به دولتها یاری میرساند. چون معمولاً به دلیل اعمال تحریمهای اقتصادی، وضعیت مردم وخیم میشود و دولت میتواند بگوید که در این وخامت اوضاع، دیگران تقصیر دارند. و این همبستگی مردم با رژیم را علیه آن "دیگران" تقویت میکند. برای مثال، عراق سالها تحریم بود، ولی رژیم صدام حسین سرنگون نشد. تحریمها همچنین نتوانستند سیاست دولت صدام حسین را تغییر دهند، ولی مردم عراق در مضیقه گذاشته شدند. به این خاطر من بهطورکلی با تحریم مخالفم.
در رابطه با مسائل ایران چه انتظاری از دولت آلمان دارید؟
مسئله این است که دولت آلمان سیاست روشنی در برابر ایران ندارد. همهچیز ناروشن و متغیر است. امیدوارم دولت جدید خط مشی روشنتری در پیش بگیرد. و مهمتر از همه این که سیاست خارجی مستقلی را دنبال کند، سیاستی که بر موازین رعایت حقوق بشر و دموکراسی پایهگزاری شده باشد، نه این که سیاست خارجی آمریکا را الگو قرار دهد.
ایران چندی پیش اعلام کرد که موافق غنیسازی اورانیوم در کشورهای دیگر است. بهنظر شما این امر قابل اجراست؟
... قابل اجرا که هست. این که این توافق هم صورت گرفته، خیلی مهم است. ولی باید دید که پشت این سیاست چه اهدافی نهفته است؟ چه فایده و زیانهایی دارد؟ در خصوص این مسائل مهم است که با اپوزیسیون خارج از کشور هم صحبت شود تا نظرشان نادیده گرفته نشود. این توافق در هر حال میتواند به راهکارهای صلحجویانهی مسئلهی اتمی ایران کمک کند.
بهنظر شما ایران در نهایت، به این توافق تن در میدهد؟
خب، ایران در جهان چندان به خوشقولی معروف نیست. ولی باید برایش روشن کرد که وقتی توافقی صورت گرفته، هر دو طرف موظف به رعایت امر مورد توافق هستند. در غیر اینصورت نمیتوان از "همکاری دوجانبه" صحبت کرد.
حزب شما هم طرفدار حل مسئلهی اتمی ایران از راه مذاکرات است. بهنظر شما مسئلهی رعایت حقوق بشر در این مذاکرات چه جایگاهی دارد؟
این مسئلهی بسیار دشواری است. من فکر میکنم کشورهای غربی باید بهطور مرتب به ایران گوشزد کنند که رعایت حقوق بشر ضروری است. این قابل قبول نیست که مردم دستگیر شوند و به زندان بیفتند، چون معترضاند و در تظاهرات شرکت کردهاند. قابل پذیرش نیست که روزنامهنگاران بهخاطر انتشار روزنامهشان دستگیر شوند. این دموکراسی نیست. باید مرتب این موارد را گوشزد کرد و دولت را تحت فشار دیپلماتیک گذاشت تا به این اقدامات غیردموکراتیک پایان دهد. ولی دولت ایران بارها نشان داده است که چندان به نظرات دیگران در این زمینه اهمیت نمیدهد.
این که دولت ائتلافی جدید آلمان، به ویژه لیبرالها، بیشتر خواهان گسترش مناسبات اقتصادی هستند تا عنوان کردن مسائل حقوقبشر در مذاکرات، چه تأثیری در روابط دو کشور خواهد داشت؟
سیاست خارجی دولتهای اتئلافیای که از لیبرالها و حزب دموکرات مسیحی تشکیل شده، همواره نشان دادهاند که در روابط بین دولتها، اغلب عامل اقتصاد، نقش تعیینکنندهای داشته است. این احزاب میخواهند در تمام زمینهها و در همهی کشورها، سیاست اقتصادی خود را پیش ببرند. این مسئله را من در بحثهای "کمیتهی توسعهو همکاریهای اقتصادی" مجلس، کمیتهای که من عضو آن هستم، شاهدم. این در مورد ایران هم صادق است. در آنجا هم به مسائل اقتصادی میپردازند و موازین حقوق بشر چندان جایی ندارد. با این حال، در این خصوص هم باید موازینی عمل کنند. مثلاً ارسال اسلحه به کشورهایی که از این اسلحهها علیه مردم خود استفاده میکنند، باید ممنوع شود. در این زمینهها آلمان باید خیلی کار کند؛ در رابطه با ایران هم.
در رابطه با ایرانیهای مقیم آلمان چه تجربههایی دارید؟
اینها گروههای متفاوتی هستند، از اقشار مختلف با منافع و فرهنگهای گوناگون.
با این گروهها در تماسهم هستید؟
بله، مطمئناً. برخی از این گروهها از نامزدی من در انتخابات مجلس پشتیبانی کردند. گاهی هم به مراسمشان دعوت میشوم.
برای مسئلهی انتگراسیون در آلمان چه برنامههایی دارید؟
حزب "چپها" در رابطه با این مسئله موضعی انسانگرایانه دارد و تنها به عامل اقتصادی آن توجه نمیکند. احزاب دیگر میگویند، تنها باید به کسانی که برای آلمان فایده دارند، اجازهی ورود و اقامت داد. حزب "چپها" از دیدی انساندوستانه در رابطه با رعایت حقوق بشر با این مسئله برخورد میکند. در این زمینه با بسیاری از مواضع احزاب دیگر موافق نیست و اصل "فرهنگ مسلط" را ـ که زمانی از سوی حزب دموکرات مسیحی مطرح شد ـ رد میکند یا با انجام امتحان زبان در مهد کودک موافق نیست که بر اساس آن تنها بچههایی که در این امتحان قبول میشوند، میتوانند به کلاس اول بروند. ما میگوئیم، انتگراسیون آنوقت موفق است که آلمان ابتدا به عنوان کشوری "مهاجرپذیر" تعریف شود. (این موضوعی است که آلمان سالها نادیده گرفته است.) و این تنها کافی نیست. برای پیادهکردن "انتگراسیون" هم باید طرحی قابل اجرا ارائه داد. در این زمینه مثلاً حزب "چپها" با "اتحادیههای مهاجرین" تماس میگیرد تا با همکاری آنها مسئلهی انتگراسیون را پیش ببرد.
منظور این است که حزب شما در این مورد کوتاهی نکرده است؟
کوتاهی شاید تنها در این مورد بوده که انتگراسیون را به عنوان مسئلهی اصلی در نظرنگرفته است. از آنجا که این موضوع به گروه کثیری از افراد این جامعه مربوط میشده و میشود، میبایست در درجهی اول اهمیت قرار بگیرد. ولی حزب "چپها" از نظر محتوایی برخورد درستی داشته است.
آخرین باری که به ایران سفر کردید، کی بود؟
من تا به حال در ایران نبودهام.
چرا؟
یک دورهای بهخاطر سربازی به ایران نرفتم. حالا هم بهخاطر فعالیتهای سیاسی و درس و کار دانشگاهم، وقت سفر ندارم.
با پدر و مادرتان فارسی صحبت میکنید؟
بله، با دوستانم فارسی حرف میزنم.
اگر قرار باشد، زندگینامهتان را تعریف کنید، چه میگوئید؟
من در سال ۱۹۸۴ در ووپرتال بهدنیا آمدم. دو سال و نیمه بودم که با پدر و مادرم به اوبرهاوزن نقل مکان کردیم. در این شهر در سال ۲۰۰۴ دیپلم گرفتم. در ماه مه ۲۰۰۹ دورهی دانشکدهی حقوق را به پایان رساندم و لیسانسم را گرفتم. در زمینهی سیاسی، در سال ۲۰۰۰ به سازمان جوانان حزب "سوسیالیسم دموکراتیک" پیوستم و وظایف متعددی را به عهده گرفتم، از جمله از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ عضو هیئت اجرایی سازمان ایالتی حزب بودم و از سال ۲۰۰۸ هم به عضو هیئت اجرایی این حزب درآمدم.
میانهتان با غذاهای ایرانی چطور است؟
غذاهای ایرانی را خیلی دوست دارم، از جمله کباب برگ. آش رشته هم که غذای مورد علاقهی مادرم است، خیلی دوست دارم.
مصاحبهگر: فهیمه فرسایی
تحریریه: داود خدابخش