کتاب "ایران، فرهنگ پیشرفتهی در پرده": تلاشی برای درهمشکستن تصاویر کلیشهای دربارهی ایران
۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سهشنبهاز کورش تا خمینی
آندرآ کلودیا هوفمن که به زبان فارسی بهخوبی مسلط است، برای نوشتن کتاب خود ده سال متوالی به ایران سفر کرده است و طی اقامتهای طولانی خود به عنوان خبرنگار هفتهنامهی "فوکوس" آلمان در ایران با اوضاع و احوال سیاسی و تاریخ این کشور آشنا شده است. کتاب "ایران، فرهنگ پیشرفتهی در پرده"، نمایانگر این تجربهها و آموختههاست که در ده فصل دربارهی تاریخ، مذهب، فرهنگ، سیاست و جامعهی ایران تنظیم شدهاند. پژوهشهای تاریخی آندرآ کلودیا هوفمن خواننده را به دوران کوروش و داریوش و فرهنگ پیش از اسلام میبرد. تاریخ ورود اسلام به ایران "با آتش و شمشیر"، بخش دیگر این کتاب را دربرمیگیرد. هوفمن این رویداد تاریخی را سرچشمهی "عدم علاقهی ایرانیها به عربها" میداند.
دویچه وله برای آشنایی با چند و چون این کتاب پرفروش، با نویسندهی آن، آندرآ کلودیا هوفمن، گفتوگو کرده است:
دویچهوله: شما خبرنگار خارجی مجلهی فوکوس هستید. اولین کتابی که از مأموریتهای خارج از آلمان منتشر کردهاید دربارهی ایران است. چرا خواستید در بارهی این کشور بنویسید؟
آندرآ کلودیا هوفمن: من از وقتی که برای اولین بار پا به ایران گذاشتم، مجذوب این سرزمین شدم. حالا ده سالی میشود که مرتب به ایران سفر میکنم و هر بار هم چیز جدیدی یاد میگیرم. چون این سرزمین ویژگیهای باورنکردنی و غیرمنتظرهی بسیاری دارد. از سوی دیگر، این که در مطبوعات آلمان، مرتب تصاویر تکرار شده و کلیشهای از ایران به نمایش گذاشته میشود، آزارم میدهد: زنان پیچیده در چادر، مسئلهی کشمکش هستهای... این دیگر خستهکننده است. من میخواستم به خوانندگانم فرصت بدهم، به آگاهی بیشتری دربارهی ژرفای فرهنگی این تمدن کهن دست یابند.
دویچهوله: عنوان کتابتان را خودتان انتخاب کردید یا پیشنهاد مسئول انتشارات دیدریکس بود. چرا باید کلمهی "چادر، پرده، پوشیده" در عنوان تقریباً تمام کتابهای دربارهی ایران گنجانده شود؟
در عنوان کتاب من با این واژه بازی شده. منظور در اینجا چادر به معنای حجاب نیست، بلکه چهرهی پوشیده و ناشناس ایران است؛ چهرهای که متأسفانه اغلب در پس پردهی پیشداوریها پوشیده میماند.
کتاب شما، بیشتر به تاریخ مسائل فرهنگی و سیاسی ایران میپردازد و کمتر از جنبهی تجربیات شخصی مسائل روزمره را بررسی میکند. چرا خواستهاید این "فاصله" را منتقل کنید؟
من در بازگویی رویدادهای تاریخی قصد "فاصلهگیری" نداشتم. در کتابم هم اغلب از تجربیاتم نمونه آوردهام و طبیعی است که آنها را به واقعیتهای کلی تاریخی و اجتماعی پیوند زدهام. این که من در زمان داریوش شاه وجود نداشتم، ولی بر کسی پوشیده نیست!
اغلب فصلهای کتاب شما با لطیفهای در بارهی موضوع مورد بحث آغاز میشود. این شیوهی پرداخت، ورود به مطلب را ساده میکند و به درک بهتر آن یاری میرساند. چطور شد که برای انتقال مطالب تاریخی ـ سیاسی از این شیوه استفاده کردید؟
خوشحالم که شما خواندن کتابم را ساده میدانید. من فقط سعی کردم، مطالبم را بهگونهای سرگرمکننده و جالب تنظیم کنم و برای این کار شیوهی روایتگری را انتخاب کردم.
شما در کتابتان بارها تأکید کردهاید که ایرانیها "تودهی همگون" نیستند. گاهی ولی "تصاویر کلی" در فصلها ظاهر میشوند: "ایرانیها، اسلام را به عنوان دین خود شناختند." یا "ایرانیها از عربها خوششان نمیآید." چرا روی این برداشتهای کلی تأکید میکنید؟
وقتی من به عنوان نویسنده، میخواهم تصاویر کلیشهای را از بینببرم، چارهای ندارم جز این که جای آنها را با تعابیر و توضیحات جدید پر کنم. چون وقتی من رویدادهای تاریخی و فرهنگی را تعبیر و تفسیر میکنم، آنوقت است که به آنها "معنا" میدهم. این وظیفهی هر راوی است. در این تعبیر جدید، دربارهی "ایرانیها" به عنوان یک ملت صحبت نکردن، کاری غیرممکن است. ولی، از سوی دیگر، خیلی از ویژگیها و دیدگاهها در ایران وجود دارد که بیشتر ایرانیها به آنها اعتقاد دارند.
شما در ده فصل دربارهی ایران از ملیتهای گوناگون آن و همچنین از "فرهنگ ملی" این ملتها نوشتهاید: در بارهی پارسها، رابطهی آنان با عربها، شیعه، رژیم پهلوی... چرا این سرفصلها برای شناساندن فرهنگ ملی ایران اهمیت داشتند؟
بسیاری از پدیدهها و رفتارهای ایرانیها درنگاه اول برای ما غربیها، غیرقابل درک و گاهی تا حدی مسخره است. ولی وقتی آدم به تاریخ و فرهنگ این کشور میپردازد، ناگهان متوجه میشود که این ویژگیها از کجا سرچشمه گرفتهاند. برای همین برای من مهم بود، گذشته و حال این کشور را و همچنین تکامل اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی آن را در رابطه با یکدیگر قرار دهم.
شما بارها به نقش زنان ایران و مقاومت آنان پرداختهاید و آن را ستودهاید. در بخش "نویسندگان و سینمای شاعرانهی ایران" بهنظرم میرسد که هنرمندان و نویسندگان زن آنطور که باید و شاید، مثل همکاران مردشان که به تفصیل معرفی شدهاند، مطرح نشدهاند. گاهی نامی از مشهورترینشان برده شده، ولی اغلب از کارها و محتوای آنها سخنی به میان نیامده، چرا؟
کسی که کتاب مرا بخواند میتواند در آن نمونههای زیادی از کارهای زنان هنرمند ایران بیابد. مثلاً فروغ فرخزاد و شعرهایش، یا "بانوی اول" سینمای ایران، رخشانهی بنیاعتماد یا کارگردان جوان، سمیرا مخملباف که کارش "سیب" هم معرفی شده.
علاقهی شما برای یادگیری زبان فارسی از کجا ناشی میشود؟
بهنظر من، فراگیری زبان دوستان و کسانی که در ایران با آنها به گفتوگو پرداختم، نشانهی ادب و احترام به آنهاست. به همین خاطر من در تهران به کلاسهای آموزش زبان رفتم و در آلمان هم معلم خصوصی گرفتهام. به زحمتش میارزد: زبان فارسی، زبانی ادبی، زیبا و خوشطنین است. این زبان دریچهای به دنیایی غریب و ناآشنا به روی من باز کرد.
معمولاً در پیوست چنین کتابهایی یک لیست بلندبالا از اسامی اشخاصی که نویسنده خود را موظف دیده از آنان تشکر کند، به چاپ میرسد. در کتاب شما از این لیست خبری نیست. برای نوشتن کتابتان از حمایت کسی برخوردار نشدید؟
خیلی خوشحال میشدم، اگر میتوانستم از دوستانی که به من کمک کردند، به این صورت هم تشکر کنم، ولی میترسیدم چاپ اسامی آنها باعث دردسر شود!
آندرآ کلودیا هوفمن در سال ۱۹۷۳ در ماربورگ آلمان به دنیا آمده است و تحصیلاتش را در رشتههای روانشناسی و روزنامهنگاری در دانشگاههای لایپزیک و فلورانس گذرانده است. او همکاری خود را با نشریات آلمان، از روزنامهی "فرانکفورتر روندشاو" آغاز کرد و از سال ۲۰۰۴، عضو هیئت تحریریهی هفتهنامهی "فوکوس" است. هوفمن تا به حال جوایزی زیادی برای کارهای مطبوعاتی خود دریافت کرده است. از جملهکارهای او کتاب پژوهشیای است به نام "سینما در سر، چگونه رسانهها رویاهای ما را به واقعیت تبدیل میکنند".
نویسنده: فهیمه فرسایی
تحریریه: بهرام محیی