"یک جایی"، در میانهی افسردگی... • گالری نماهای فیلم
۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبهفیلم "یک جایی"، با چند نمای دور و طولانی آغاز میشود: دوربین، فِراری سرخ آخرین مدلی را که در جادهای به سرعت در حال حرکت است، دنبال میکند. صدای گوشخراش موتور این خودروی شیک، لاینقطع به گوش میرسد. خود فِراری، ولی گاهی از سمت چپ، از کادر بیرون میرود، برای مدتی ناپدید میشود و پس از چند لحظه، دوباره از پشت در کادر قرار میگیرد. اگر کسی به جادههای ایالت کالیفرنیا آشنا باشد، میتواند حدس بزند که راننده به شهر سینمایی این ایالت، ُلسآنجلس نزدیک میشود. وگرنه باید مدتی حوصله به خرج دهد تا فِراری، روبروی هتل معروف "شاتو مرمن" که محل آمد و شد هنرپیشهها و کارگردانان و دستاندرکاران سینما است، بایستد. این تصاویر طولانی و تکراری، هم ریتم فیلم را مشخص میکنند و هم موضوع آن را که یکنواختی، افسردگی، کشف هویت و یافتن راه آینده، بخشی از آنست.
"پدر و دختری"
بخش دیگر، نمایش رابطهی "پدر و دختری" است. این دختر (با نام "کلو" و بازی الی فانینگ) که با استعداد و نازپرورده است، به شدت از کمبود محبت رنج میبرد؛ مادرش پس از یازده سال، مسئولیت او را به پدر وامیگذارد، تا اندکی هم به "خود و زندگی خود" بپردازد. پدر، (با نام "جانی مارکو" و بازی استیون دورف) از آنجا که هنرپیشهی مشهوری است و دائم باید در "صحنه" حضور داشته باشد، توانایی و وقت پذیرش این وظیفهی سنگین را ندارد. تنها چاره، نامنویسی در یک مدرسهی شبانهروزی است. تا آغاز مدرسه، "کلو" که همان سوفیا کوپولا باشد، پدر را که فرانسیز فورد کوپولا است، دنبال میکند و تا حدی به زندگی یکنواخت و کسالتبار او، روح و رنگ تازهای میبخشد.
پشت صحنهی هالیوود
سوفیا کوپولا، در فیلم بینقص و کم دیالوگ "یک جایی"، به پشت صحنهی پرزرق و برق سینمای هالیوود سرک میکشد و با نگاه تیزبین دختری کنجکاو، روزمرگی زندگی یک هنرپیشهی موفق را از شرکت در برنامههای تلویزیونی و استودیوهای عکاسی گرفته تا دیدن "پیپشو" در اطاقهای هتل و برگزاری جلسات مشروبخواری و مصرف مواد مخدر... به تصویر میکشد. شخصیت اصلی فیلم "یک جایی"، نمایندهی قشری است که همهی رویاهایش به واقعیت بدل شده و همهی آرزوهای ممکناش برآورده شده است. در این دنیا، تنها پوچی و دلمردگی است که حکومت میکند؛ این که آیا "جانی مارکو"، پس از جدایی از دخترش دوباره میتواند آرزوها و رویاهای تازهای برای خود دستوپا کند، در پایان فیلم ناروشن میماند. در واقع پایان فیلم، آغاز آن است: "جانی مارکو"، سوار بر فِراری سرخ آخرین مدلش در جادههای کالیفرنیا بیهدف رانندگی میکند. پس از مدتی ویراژ دادن، "یک جایی" خسته میشود و ترمز میکند... سوفیا کوپولا، پیام فیلم خود را در این دو صحنه خلاصه کرده است. نماهای دیگر در خدمت شرح و بسط آن به خدمت گرفته شدهاند.
کارگردانی با سابقهی هنرپیشگی
"یک جایی"، چهارمین فیلم سوفیا کوپولاست که "هنرپیشگی" را از سن یک سالگی خود آغاز کرده است: وقتی فرانسیز فورد کوپولا، در تدارک فیلمبرداری صحنهی غسل تعمید در آخرین نماهای فیلم شاهکارش "پدرخوانده" بود، یک لحظه هم برای واگذار کردن این نقش به دختر یک سالهی خود تردید نکرد. سوفیا، پس از آن در فیلمهای دیگر پدرش، از جمله "خودیها"، در سال ۱۹۸۳ و "کاتن کلاب" در سال ۱۹۸۴ (در کنار ریچارد گیر) بازی کرده است.
سوفیا کوپولا، اولین فیلم خود را با عنوان "خودکشی باکرهها" در سال ۱۹۹۹ ساخت. "گمشده در ترجمه" (۲۰۰۳)، دومین فیلم او بود که نامزد دریافت جایزهی اسکار شد. این اثر نیز مانند فیلم "یک جایی"، بر اساس خاطرات پدرش از کار با کوروساوا، کارگردان مشهور ژاپنی، ساخته شده است.
برای پی بردن به داستان فیلم "یک جایی" و دیدن نماهای آن، روی نشانهی » کلیک کنید:
FF/KG