مهاجرین و چالشهای پروسه انطباق -1
۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سهشنبهادغام اجتماعی مهاجرین افغان در کشورهای اروپایی یا وفقیابی آنها با جامعه جدید، به مشکل حاد در میان مهاجرین افغان تبدیل شده است. بیهویتی دامنگیر بخش وسیعی از افغانهایی است که در کشورهای اروپایی زندگی میکنند. کم نیستند افغانهایی که بعد از سالها زندگی در کشورهای اروپایی، اکنون نه در هویت افغانی خود را بازمییابند و نه در هویت اروپایی. حمزه واعظی، پژهشگر افغان مقیم ناروی در نوشته یی برای رادیو صدای آلمان به بررسی علمی این مشکل پرداخته است که در چهار بخش نشر می شود.
درآمد
بخش نخست
مهاجرتها ابتدا به صورت گروهی به کشورهای همسایه صورت گرفت اما از دهه 90 و پس از استقرار حاکمیت مجاهدین و سپس رژیم طالبان، روند مهاجرت به سمت کشورهای اروپایی تمایل یافت.
این نوع مهاجرتها، بویژه در کشورهای همسایه، تأثیرات اجتماعی، فرهنگی، فکری و روانی گستردهیی برجای گذاشته است. این تأثیرات هم بر مهاجران نمایان بوده و هم پس از بازگشت، بر جامعه خویش مشهود بوده است. مهاجرت خانوادهها و جوانان افغان به کشورهای همسایه که از مشترکات زبانی، دینی، فرهنگی، جغرافیایی و محیطی بیشتری برخوردارند از دو جهت قابل برسی و تامل است:
نخست آن که این مهاجرت در دوره و محیط مهاجرت برای مهاجرین عوارض اجتماعی، روانی و فرهنگی کمتری در پی داشته است. بدین معنا که این گروه از مهاجرین در محیط مهاجرت، پروسه انطباق و همانندگری آرامتر و کم عارضهیی را طی کرده اند.
دوم، بسیاری از این مهاجران به تدریج و پس از دورهیی، به وطن خود بازگشته اند و موجب انتقال تجربیات و آموختههای دوره مهاجرت به کشور گردیده اند.
در مقابل، آن دسته از افغانهایی که در کشورهای اروپایی مهاجرت نموده اند، در صورت کسب اقامت دایم، اولا بسیاری از آنها به صورت دایم ماندگار میشوند و انگیزه بازگشت به کشور را از دست میدهند. دوما در پروسه انطباق با جامعه میزبان دچار مشکلات و بحرانهای بسیاری میشوند.
روند مهاجرت افغانها به اروپا به دلیل ادامه بحران سیاسی و افزایش حضور نظامی طالبان و نیز شرایط وخیم اقتصادی، همچنان ادامه دارد.
ماندگار شدن دایمی مهاجرین افغان در اروپا از یک سو و عوارض فرهنگی، اجتماعی و روانی حضور آنها از سوی دیگر، نگرانیها و دغدغههای زیادی را هم برای خود افغانها ایجاد کرده است و هم در آینده برای جوامع مهاجرپذیر ایجاد خواهد کرد. مهمترین نگرانی و دغدغهیی که مهاجرین افغان با آن رو به رو هستند، نوع نگاه و برخورد آنها با ارزشها، فرهنگ، نرمهای اخلاقی، الگوهای رفتاری و هنجارهای اجتماعی رایج در جامعه جدید و ناتوانی در پروسه وفقیابی با جامعه میزبان میباشد. این ناتوانی به ویژه در میان مردان میان سال و کهنسال که مسوولیت و سرپرستی خانوادهها و فرزندان را برعهده دارند، بیشتر نمایان است.
تعریف مفاهیم:
«انتگراسیون»، اصطلاحی است که دولتهای مهاجرپذیر برای تبیین روند همانندی و جذب مهاجران در جامعه میزبان به کار میبرند. برای تعریف این واژه در فارسی، معادلهای زیادی به کار میرود ولی شاید هیچ کدام به مفهوم واقعی و دقیق این واژه را برنتابد. ادغام، الحاق، وفقیابی و انطباق معادلهایی هستند که برای تعریف این واژه به کار رفته است.
به نظر میرسد دو معادل برای تبیین این مفهوم شایعتر است: «ادغام» و «انطباق». اصطلاح ادغام از نظر محتوایی ناظر بر نوعی «انعطاف منفعل» میباشد که بر مبنای آن روند هضم و تا حدودی استحاله شدن در جامعه جدید را تبیین میکنند؛ روندی که در آن، مفهوم تعامل و گزینش و نقدگری کمتر مورد توجه است و مهاجر به عنوان یک شهروند جدید، جذب ناگزیرِ جامعه میزبان گردد و سیر همانندی در رفتارهای اجتماعی، پذیرش الگوهای فرهنگی و بازسازی نقش و موقعیت فردی خویش را در محیط اجتماعی و خانوادگی بازتعریف و به سامان مینماید.
وفقیابی یا انطباق اما، روندی را باز تفهیم میکند که بر مبنای آن، نمودار «انعطاف فعال» مهاجرین در جامعه جدید برجسته میگردد و سیر تعامل مثبت مهاجرین با جامعه میزبان نشانی میشود. وفقیابی، نوعی توافق خودبنیاد با پدیدههای جدیدی است که تقریبا تمام حوزه خصوصی وعمومی زندگی یک مهاجر را احتوا میکند و از یک پروسه فرهنگی، آموزشی و ذهنی نمایه داری میکند که بر دو گزینه اصلی استوار میباشد:
1. گزینه الزام آور: شامل رعایت قوانین، مقررات، احترام به فرهنگ و ارزشهای جامعه میزبان و برخورداری از فرصتهای شغلی، استفاده بهینه از امکانات آموزشی و بهره وری درست از امتیازات اجتماعی و آزادیهای مدنی و حقوق شهروندی؛
الگوی گزینشی: شناخت دقیق از جامعه جدید، سنجش، تشخیص و مقایسه خوبیها و ناشایستگیهای ارزشی موجود در جامعه میزبان و تعامل مثبت و تأثیرگذاریهای متقابل در حوزه بده ـ بستانهای فرهنگی و ارزشی.
ریشهها و چالش ها
پدیده مهاجرت گروهی به کشورهای اروپایی، از مبدای افغانستان که کشوری عقب مانده و سنتی با فرهنگ عشیرهیی، ساختار جمعیتی روستانشین و مردمان کم سواد و به شدت مذهبی میباشد، پدیده تازهیی است که سابقه بیشتر از دو دهه ندارد. ورود افغانها به جامعه جدیدی که از کمترین همگنی فرهنگی، همانندی اجتماعی و همداستانی تاریخی و هم خویشاوندی دینی ـ مذهبی با آن برخوردار میباشد، تازه واردان را برای ماندن دایمی و خو گرفتن با چنین محیط و فرهنگی، ناگزیر با مشکلات و بحرانهای ذهنی، روانی، فرهنگی و رفتاری پرشماری مواجه میسازد.
بررسی و پژوهش در این موضوع، حوزه ناگشوده و خیلی تازه است. به دلیل جوان بودن جریان مهاجرت افغانها به اروپا و فراگیر نشدن آثار و پیامدهای فرهنگی، ذهنی و اخلاقی این مهاجرت و خستگیها و هیجانهای ناشی از جا به جایی و اقامت درمحیط و جامعه جدید، کمتر مورد دقت، تعمق و تیزبینی پژوهشگران افغان و عموم خانوادهها قرار گرفته است. گستره و پیشینیه زمانی اقامت گروهی افغانها در اروپا، هنوز از یک نسل عبور نکرده است. با این وجود، با گذشت یک دهه از ورود و اقامت گروهی مهاجران افغان در اروپا، به تدریج آثار و نشانههای افسردگی و عسرت ذهنی ـ روانی و چالشهای فرهنگی ـ رفتاری در میان بخشی از خانواده ها، به ویژه در بین بسیاری از مردان میان سال و کهنسال در حال ظهور است.
در بررسی شتابناک پیش رو، تلاش میگردد به این موضوع جدی و قابل تأمل که در حوزه مطالعات جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی مورد کنکاش نظری و پژوهش علمی ـ آماری قرار میگیرد، به مثابه یک درآمد اشارت گردد. ضروری است که پژوهشگران با توجه به سیر رو به تصاعد ورود جوانان و خانوادهها به اروپا و افزایش شمار جمعیت افغانهای مقیم این قاره، به این امر مهم به صورت جدی و علمی بپردازند.
در بررسی و نگاه پیش رو، تلاش میگردد که به نشانهها و ریشههای قابل تشخیص ناسازگاری خانوادههای افغان در جامعه جدید که در قامت یک چالش جدی و پنهان در حال رشد و شکلگیری است، به اساسیترین کدهای مورد مطالعه و نگرانی اشارت گردد.
نویسنده: حمزه واعظی
ویراستار: عارف فرهمند